loading...
شعر عاشقانه
آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
خوش آمد گویی 0 234 mehrzad
دل شکسته بازدید : 99 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

خیلی وقتا که دلم حال و هواتو داره

باز بهونه ی تو و  ناز نگاتو داره

 می چکه اشک محبت از چشای خیسم

دفتر و بر می دارم باز از تو می نویسم

می نویسم که چقدر دلم واسه تو تنگه

قربونت برم که دلتنگیهاتم قشنگه

می نویسم که دلم بی تو چقدر داغونه

رفتی و بغض تو   توی این صدا می مونه

دفتر شعر منو پر از بهانه می کنی

خط به خط غزل غزل پر از ترانه می کنی

...................................................................مهرزاد کدخدا    ۲۹/۲/۹۳

دل شکسته بازدید : 367 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

لمس حس این جدایی گردن تقدیر نیست

 خواب دیدم بی وفایی خواب بی تعبیر نیست

من که می مردم برایت پس چرا رفتی گلم

این همه من عاشقم تو بی وفا تأثیر چیست ؟

فرصت   پروانه   بودن   را گرفتی   از دلم

مانده ام در پیله ی غم عشق بی تقصیر نیست

 

............................................................مهرزاد کدخدا   ۲۹/۲/۹۳

دل شکسته بازدید : 100 دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

دلت باید چقدر از سنگ باشه

که قلبم پیش روت از هم بپاشه

دلی که قبله ای جز تو نداره

نمی تونه یه لحظه بی تو باشه

تو میری بی خبر می مونی از من

ندیدی هرگز این ویرونی من

اگه می دیدی هم چشماتو بستی

زبس بی معرفت خودخواه هستی

واسه یک عمر قلبم غصه داره

 واسه یک عمر دل چشم انتظاره

نمی شه باورم پیشم نباشی

نمیشه باورم عشقم نباشی

دلم ابره  نگاهم  پر  زبارون

 یه روز میمیره دل کنج خیابون

.......................................مهرزاد کدخدا ۲۹/۲/۹۳

دل شکسته بازدید : 218 شنبه 21 خرداد 1390 نظرات (0)

هنوز هم

هنوز هم به یاد نگاه تو اشک می ریزم هنوز هم برای رفتن تو به
غصه آویزم تمام شد دگر آن عشق تمام شد شادی چرا تمام غصه عالم همه به من دادی؟ مگر
گناه دلم چیست جز محبت وعشق دلم دگر شده خسته از این همه غم عشق چرا گذشتی از دل من
،من که عاشقت بودم نخواستی تو ببینی که یار صادقت بودم دلم همیشه باخته به زندگی
همیشه بازنده است دلم همیشه خون بوده اگرچه ظاهرم خنده است مرا به جرم صداقت همیشه
بازی ام دادند مرا به جرم نجابت ز جمع میراندند مگر بد است که آدم نجیب و با تقواست
که این دل من همیشه ساکت وتنهاست

....................................................................مهرزاد کدخدا

دل شکسته بازدید : 238 شنبه 21 خرداد 1390 نظرات (0)

خاطره هات

 

خاطره های بودنت منو رها نمیکنه ثانیه های دیدنت منو رها
نمیکنه وقتی چشام بارونیه میخوام که فریاد بزنم هق هق بغض بیصدا منو رها نمیکنه بی
تو تموم لحظه ها رنگ حضور غربته غربت حس عاشقی منو رها نمیکنه تلخه نگاه سایه ها
سرده عبور جاده ها بغض غروب عاشقی منو رها نمیکنه میزنه قلب من هنوز میون این قفس
ولی اون هیجان دیدنت منو رها نمیکنه بی تو تموم کوچه ها خالیه از عبور عشق خاطره
های کوچتون منو رها نمیکنه حس پرنده درقفس حس دل شکستمه پر کشیدن تا شهر عشق منو
رها نمیکنه رفتی و تاریکه دلم وقت ندیدن نگات برق چشای ناز تو منو رها نمیکنه خسته
شدم از این همه خاطره های لعنتی خاطره در وجودمه منو رها نمیکنه میخوام فراموشت کنم
به دل میگم بسه دیگه دلم میگه میخوام ولی، منو رها
نمیکنه

.....................................................................مهرزاد کدخدا

دل شکسته بازدید : 303 شنبه 21 خرداد 1390 نظرات (0)

باور نمی کنم

باور نمیکنم که دلم سنگ میشود این روزها هر روز برای دیدن تو
تنگ میشود برق نگاه قشنگ و خیال انگیز ت در گوشه گوشه ذهنم تنها نقاط روشن افکار من
است ابری است دلم غرورم شکسته است میسوزم از خیال در این گوشه فراق هجران برای من
غم تلخی است تا ابد افکار من چونان کلاف به هم تاب خورده است در هم تنیده یاد وخیال
ونبودنت رفتی و سوخت دلم بی صدا میان غصه وغم حالا در این نبودنت چه کنم باوفا بگو
من سوختم شکستم و دم هم نمیزنم دنیا دگر برای من مثل یک قفس تنگ است وتیره است ودلم
سخت خسته است جرمم چه بود که لذت پرواز عشق را از من گرفتی و به تماشا نشسته ای
قلبم شکست دلم سوخت شدم همنشین غم گفتم که میروی چو نبینم دگر تو را دیگر دلم کجا
طلب یار میکند رفتی ولی هنوز هم جای خالیت هر لحظه آتشی است بر این قلب خسته ام
رفتی و مانده ام تنها دراین التهاب غم میسوزم ومیسازم ودم هم
نمیزنم

.................................................مهرزاد کدخدا

دل شکسته بازدید : 215 شنبه 21 خرداد 1390 نظرات (0)

چرا رفتی؟


من مانده ام تنها آخر چرا رفتی چرا رفتی غم آمده جایت آخر
چرا رفتی چرا رفتی خوشحال وخندان باش هر چند غمگینم میسوزم از هجران آخر چرا رفتی
چرا رفتی لبخند هایت کو تندیس شور و شوق گریان شده چشمم آخر چرا رفتی چرا رفتی در
کوچه های دل جای تو خالی است ای سایه سار عشق آخرچرا رفتی چرا رفتی این ردپای عشق
جای عبور ماست حالا که دل بستم آخر چرا رفتی چرا رفتی من خسته ام دیگر از این همه
اندوه لبخند من بودی آخر چرا رفتی چرا رفتی بی تو چه سنگین است بال وپر پرواز یار
سبکبالم آخر چرا رفتی چرا رفتی

...................................................................................مهرزاد کدخدا

دل شکسته بازدید : 618 شنبه 21 خرداد 1390 نظرات (0)

کوچ عشق

حالا که کوچ میکند عشق آهسته از دلم پرواز شور و شوق من در
هم شکسته است وقتی که نیستی تمام غربت پاییز با من است وقتی تمام افکار من تویی
آهسته، بیصدا و پراز درد عشق یک قطره اشک میخزد از روی گونه ام این اشکها نه فقط
اشک اینها رفیق غصه و تنهایی منند باور نمیکند دلم که تو رفتی بدون عشق من ماندم
وخیال تو و جزر و مد عشق بی وسعت حضور تو پهنای چشم من ابریست تا ابد می بارد و به
جای خنک کردن دلم هر لحظه شعله ور ترم از قبل میکند دنیای من تو شدی ، رویای من تو
شدی ناگاه رفتی وبا رفتن ناگهانیت دنیای قشنگ و خیال انگیز عشق را ویران ترین خرابه
دنیا نموده ای دنیای من اکنون به جای بودن تو تلخی رفتن و غم تنهایی من است رویای
من اینک به جای دیدن تو کابوسهای غم انگیز بی تو بودن است قلبم شکست و نگاه عاشقم
با رفتنت فرو ریخت از اساس وقتی دلی شکست شکسته رهایش نمیکنند آن گل که عطر عشق
دارد وبوی وفا دهد از شاخه امید جدایش نمیکنند در حسرت حضور تو پروانه ی دلم بال
وپرش بسوخت زشمع جداییت ما عاشقیم ومحبت مرام ماست افسوس کشتی عشقم به گل نشست شاید
بهار آید و از نو بهار عشق دیگر بهار بی تو بهارم نمیشود دیگر گلی به عطر تو پیدا
نمیشود اینک پرنده دل من سخت خسته است صیاد عشق بال و پرش را بریده است بی بال وپر
زقافله عشق مانده است دیگر امید نیست به ماندن که عشق نیز او را ز درگه نگه یار
رانده است حالا دلم چه کند ؟ کوچ میشود؟ بی بال وپر پریدن گنجشک میسر است؟ ایکاش که
عشق نبود و من وتونیز من خسته ام شکسته دلم صاف وساده ام رنج زمانه برایم عظیم بود
با رفتنت توچرا رنج میدهی مرا دنیا فدای ناز نگاهت عزیز من این دل فدای خنده زیبای
برلبت من میروم ولی یک تکه از دلم انگار گوشه قلب تو مانده است من میروم ولی هرگز
نگو تقدیر ما نبود که دنیای هم شویم من میروم ولی افسوس می خورم آن دل که بسته شد ز
چه رو اجبار میکنند دل رابکن ز چه رو انکار میکنند "از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند "

................................................................................................مهرزاد کدخدا

دل شکسته بازدید : 240 شنبه 21 خرداد 1390 نظرات (0)

برای تو

هر لحظه تو را به ذهن خود می آرم یک بوسه به خاطراتمان
میکارم عشق است که آسمان قلب من وتوست از هجر تو زار و خسته و بیمارم ما را به دعای
خیر تو حاجت چیست؟ ما عاشق هم شدیم و تو یادت نیست رفتی وهمیشه چشم من بارانی است
این مهر ووفاست گریه از عادت نیست شرمنده ام از دلم که تنها مانده عاشق شد و زار
وخسته اینجا مانده انصاف نبود رفتنت از بر من تو رفتی وعشق در دلم جا مانده

..................................................................مهرزاد کدخدا

دل شکسته بازدید : 639 شنبه 21 خرداد 1390 نظرات (0)

یادم آمد

یاد داری گفتی که چرا میخوانی " بی تو مهتاب شبی باز از آن
کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم" یاد داری گفتی که دلم میداند ،
آخر قصه عشق قصه ای از درد است ، قصه هجران است و نگاهت این را به نگاهم میگفت چون
که من میخواندم ، از نگاه نگرانت این را امتحان عشق ، امتحان سختی است حال چندی است
که من بی تو مهتاب شبی ، باز از آن کوچه عبوری دارم ولی اکنون دیگر یک دل خسته و
بشکسته غروری دارم یاد داری که دلم ، دائما فکر تو بود یاد داری که دلت ، کلبه مهر
و وفای من بود یاد من یاد تو بود ، یاد تو خانه من تو گل خندان باغ این دل بودی لیک
اکنون دیگر ، جای آن گل خالیست در میان ذهنم حال دنیا دیگر ، جای آن برق نگاه آن
نگاه شاد ، آن نگاه آرام خلا شادی و عشق وغم هجران تورا به دلم میریزد و دلم میداند
، که نه او اولین عاشق مجنون شده در این عشق است ونه او ، آخرین کشته لبخند دل است
حال دانستی که چرا میخواندم "بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم
خیره به دنبال تو گشتم" حال چندیست باز هم میگویم ، غم تنهایی خود را به نسیم غم
زردی دلم رابه درخت ، غم بارانی چشمانم را به خدا رفتی ای گل دیگر ، زندگی شیرین
نیست شب مهتابی،آسمان آبی،گل و پروانه وبرگ پیش چشمم همگی بی رنگ است حال دیگر من
از شب مهتابی ، از زلال آب، از برگ هم دلگیرم من نمیگویم از فراق تو کنون میمیرم
لیک حسی که کنون من دارم کمتر از مردن نیست من نمیدانم رسم دنیا این است یا رسم
دلها این است ساده دلبستی سخت دلبسته شدم ، سخت وابسته شدم ساده دل کندی، سخت آزرده
شدم زود رفتی تو ، اما من ، خسته و آهسته مثل شمعی ز غمت میسوزم لیک در گوشه تنهایی
خود که غمم بسیار است بیصدا میبارم باز هم زیر لب میخوانم "بی تو مهتاب شبی باز از
آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم"

...............................................................................مهرزاد کدخدا

دل شکسته بازدید : 304 شنبه 21 خرداد 1390 نظرات (1)

 

حالا که رفته ای 

حالا تو رفته ای و دلم سخت خسته است 
 سنگ جدایی و هجران روی تو
 این شیشه ترک ترک شده ی قلب مرا
یک بار نه که هزار بار شکسته است
در یاد روی تو هر شب به محفل اشکم  
در این گلوی خسته ی نالان عشقمان
بغضی نشسته که از تر کیدن گذشته است 
میسوزم از غم هجران به یادتو
در سینه ام غم سنگین خاطرات
هی چنگ میزندبه دلم چنگ میزند 
رفتی پرنده مهاجر عشقم سفر بخیر
رفتی تمام شادی قلبم سفر بخیر
من هم مسافرم ، غریبم در این دیار
با کوله بار خاطره هایت
 با یک دل شکسته وافسرده میروم 
هر گز نشد که بی غم فردا به سر شود
 اما بدان که همیشه به چشم تو عاشقم 
 اما بدان که دلم باز تنگ میشود
آنجا که عشق دوید ، عقل لنگ میشود
 هر گز نشد که بی غم فردا به سر شود
دیگر برای این دل من
 " بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیشود
 داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود"

....................................................................مهرزاد کدخدا
 

دل شکسته بازدید : 253 شنبه 21 خرداد 1390 نظرات (0)

 

بی وفایی


رفتی برو دگر در خواب من چه میخواهی

دیگر برای دیدن من تا کوچه هم نمی آیی 

این است رسم وفای به عهد ت خوب من

 من عاشقت شدم و دیگر مرا نمیخواهی

...............................................................مهرزاد کدخدا

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 78
  • کل نظرات : 16
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 17
  • بازدید ماه : 5
  • بازدید سال : 1,162
  • بازدید کلی : 45,938