هنوز هم
هنوز هم به یاد نگاه تو اشک می ریزم هنوز هم برای رفتن تو به
غصه آویزم تمام شد دگر آن عشق تمام شد شادی چرا تمام غصه عالم همه به من دادی؟ مگر
گناه دلم چیست جز محبت وعشق دلم دگر شده خسته از این همه غم عشق چرا گذشتی از دل من
،من که عاشقت بودم نخواستی تو ببینی که یار صادقت بودم دلم همیشه باخته به زندگی
همیشه بازنده است دلم همیشه خون بوده اگرچه ظاهرم خنده است مرا به جرم صداقت همیشه
بازی ام دادند مرا به جرم نجابت ز جمع میراندند مگر بد است که آدم نجیب و با تقواست
که این دل من همیشه ساکت وتنهاست
....................................................................مهرزاد کدخدا